Abstract

Why Iran is underdeveloped and significantly dominated by imperial Western powers has been debated among Iranian intellectuals for more than a century. Japan’s rise in the late 19th/early 20th centuries and its defeat of Russia in 1904-5 made it something of a model that Iran might follow in order to catch up with the developed capitalist world. Approaches which focus on this have been essentially liberal and “cultural” in nature. The aim of the current study is to re-examine the question of Iranian underdevelopment, using Gramsci’s heritage to compare the actual contexts and material/historical roots of Japanese development and Iranian underdevelopment. That is, to suggest the Japanese indigenous programme to develop the country was not significantly interrupted by foreign imperial powers. However, in the Iranian case, the emergence of multiple historical blocs and their progressive agendas were repeatedly interrupted and defeated by the dominating imperial powers, namely Britain, Russia and, from the mid-20th century onwards, the United States. The comparison between the two historical cases of Iran and Japan indicate that the global economic system played a crucial role in shaping the development of Japan and the uneven development/underdevelopment of Iran.

چکیده:

چرایی عقب‌ماندگی ایران در مقابل توسعه‌یافتن کشوری چون ژاپن از آغاز قرن بیستم وارد محافل ایرانی شد. شکست روسیه تزاری از ژاپن درحالیکه بارها ایران را در امتداد قرن نوزدهم شکست داده بود، راه مقایسه ایران با کشور ژاپن را درمیان پژوهش‌های داخل ایران باز کرد. گرایشات «فرهنگی» برای تحلیل چرایی توسعه‌نیافتن ایران درمقایسه با ژاپن در میان پژوهش‌های ایرانی بسیار غالب است. از این جهت در این بررسی برای دست یافتن به تحلیلی دقیق‌تر به رویکردهای انتقادی توسعه روی آورده‌ایم. در این رویکرد به دنبال چرایی عقب ماندگی ایران درمقایسه با ژاپن بر اساس مفاهیم «بلوک تاریخی» و « انقلاب عقیم» که توسط اندیشمند مارکسیست ایتالیایی آنتونیو گرمشی مطرح شده اند تکیه کرده‌ایم. با بررسی دو برهه مهم تاریخی «اصلاحات میجی» در ژاپن و «انقلاب مشروطه» در ایران خواهیم گفت که چگونه دخالت‌های امپریالیستی روسیه و انگلستان منجر به عقیم شدن جنبش مشروطه در ایران به عنوان یک بلوک تاریخی شکل گرفته، شد و درمقابل در غیاب دخالت‌های موثر خارجی چگونه ژاپن توانست در قالب انقلاب میجی توسعه بومی خویش را پیش برد و بلوک شکل‌گرفته چگونه قادر شد هژمونی خود را به‌صورتی نوین تثبیت کند. پس از جنگ جهانی دوم نظم جهانی آمریکایی در راستای تثبیت هژمونی خود به کمک کشور ژاپن شتافت و موجب شد ژاپن قادر به بازسازی ویرانی های جنگ و رشد دوباره گردد. اما در مقابل بلوک تاریخی شکل گرفته در ایران برای ملی کردن صنعت نفت به رهبری محمد مصدق قربانی دخالتهای هژمونیک دو قدرت انگلستان و آمریکا شد و با کودتای ۲۸ مرداد و حذف نیروهای مترقی ایران به نام مبارزه با کمونیسم دوباره در امتداد قرن بیستم به سرنوشت «عقیم» دچار شد. درواقع برخلاف تحلیل‌های لیبرال و فرهنگی این تحلیل ساختاری از جایگاه ایران به عنوان یک کشور حاشیه‌ای درمقابل مرکزیت ژاپن در جهان است که توانایی پاسخ به چرایی عقب‌ماندگی ایران را دارد.

کلیدواژه‌ها: ایران، ژاپن، توسعه‌، عقب ماندگی، بلوک تاریخی، انقلاب عقیم، هژمونی، نظم جهانی, آنتونیو گرمشی

Abstract Format

html

Share

COinS